کد مطلب:1250 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:330

احـکام طـلاق
مسأله 2506 ـ مردی كه زن خود را طلاق می دهد، باید بالغ و عاقل باشد و به اختیار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق دهد طلاق باطل است، و نیز باید قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صیغه طلاق را به شوخی بگوید صحیح نیست.



مسأله 2507 ـ زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاك باشد، و شوهرش در آن پاكی با او نزدیكی نكرده باشد، و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته می شود.



مسأله 2508 ـ طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت صحیح است:



اول ـ آنكه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیكی نكرده باشد.



دوم ـ معلوم باشد آبستن است و اگر معلوم نباشد و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، احتیاط واجب آنست كه دوباره او را طلاق دهد.



سوم ـ مرد به واسطه غائب بودن نتواند بفهمد كه زن از خون حیض یا نفاس پاك است یا نه.



مسأله 2509 ـ اگر زن را از خون حیض پاك بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود كه موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است، و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد بعد معلوم شود پاك بوده طلاق او صحیح است.



مسأله 2510 ـ كسی كه می داند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غائب شود مثلاً مسافرت كند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدتی كه معمولاً زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند.



مسأله 2511 ـ اگر مردی كه غائب است بخواهد زن خود را طلاق دهد، چنانچه بتواند اطلاع پیدا كند كه زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، اگر چه اطلاع او از روی عادت حیض زن، یا نشانه های دیگری باشد كه در شرع معین شده، باید تا مدتی كه معمولاً زنها از حیض یا نفاس پاك می شوند صبر كند.



مسأله 2512 ـ اگر با عیالش كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر كند تا دوباره حیض ببیند و پاك شود، ولی زنی را كه نه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیكی طلاق دهند، اشكال ندارد و همچنین است اگر یائسه باشد یعنی اگر سیده است بیشتر از شصت سال و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.



مسأله 2513 ـ اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و در همان پاكی طلاقش دهد، چنانچه بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده، بنابر احتیاط واجب باید دوباره او را طلاق دهد.



مسأله 2514 ـ اگر با زنی كه از خون حیض و نفاس پاك است نزدیكی كند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، باید بقدری كه زن معمولاً بعد از آن پاكی خون می بیند و دوباره پاك می شود صبر كند. و چنانچه در همان شهر باشد ولكن نتواند نزد آن زن برود كه از حال او مطلع شود و بخواهد او را طلاق بدهد باید یك ماه صبر كند كه ظن پیدا كند كه یك مرتبه خون دیده و بعداً پاك شده.



مسأله 2515 ـ اگر مرد بخواهد زن خود را كه به واسطه مرضی حیض نمی بیند طلاق دهد، باید از وقتی كه با او نزدیكی كرده تا سه ماه از جماع با او خودداری نماید و بعداً او را طلاق دهد.



مسأله 2516 ـ طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود، و دو مرد عادل آنرا بشنوند، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتی فاطِمَةُ طالِق یعنی زن من فاطمة رها است، و اگر دیگری را وكیل كند آن وكیل باید بگوید: زَوْجَةُ مُوَكِّلی فاطِمَةُ طالِق.



مسأله 2517 ـ زنی كه صیغه شده، مثلاً یك ماهه یا یكساله او را عقد كرده اند طلاق ندارد و رها شدن او به این است كه مدتش تمام شود، یا مرد مدت او را به او ببخشد به این ترتیب كه بگوید: مدت را به تو بخشیدم، و شاهد گرفتن و پاك بودن زن از حیض لازم نیست.



عــده طلاق

مسأله 2518 ـ زنی كه نه سالش تمام نشده و زن یائسه(1) عده ندارد، یعنی اگر چه شوهرش با او نزدیكی كرده باشد، بعد از طلاق می تواند فوراً شوهر كند.



مسأله 2519 ـ زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست اگر شوهرش با او نزدیكی كند و طلاقش دهد، بعد از طلاق باید عده نگهدارد، یعنی بعد از آنكه در پاكی طلاقش داد، بقدری صبر كند كه دوباره حیض ببیند و پاك شود، و همینكه حیض سوم بعد از طلاق را دید عده او تمام می شود و می تواند شوهر كند، ولی اگر پیش از نزدیكی كردن با او طلاقش بدهد عده ندارد، یعنی می تواند بعد از طلاق فوراً شوهر كند.



مسأله 2520 ـ زنی كه حیض نمی بیند، اگر در سن زنهائی باشد كه حیض می بینند، چنانچه شوهرش او را طلاق دهد، باید بعد از طلاق تا سه ماه عده نگهدارد.



مسأله 2521 ـ زنی كه عده او سه ماه است، اگر اول ماه طلاقش بدهند، باید سه ماه هلالی یعنی از موقعی كه ماه دیده می شود تا سه ماه عده نگهدارد، و اگر در بین ماه طلاقش بدهند، باید باقی ماه را با دوماه بعد از آن و نیز كسری ماه اول را از ماه چهارم عده نگهدارد تا سه ماه تمام شود، مثلاً اگر غروب روز بیستم ماه طلاقش بدهند، و آن ماه بیست و نه روز باشد، باید نه روز باقیمانده را با دو ماه بعد از آن و بیست روز از ماه چهارم عده نگهدارد، و احتیاط مستحب آنست كه از ماه چهارم بیست و یك روز عده نگهدارد، تا با مقداری كه از ماه اول عده نگه داشته سی روز شود.



مسأله 2522 ـ اگر زن آبستن را طلاق دهند، عده اش تا دنیا آمدن یا سقط شدن بچه اوست بنابراین اگر مثلاً یك ساعت بعد از طلاق بچه به دنیا آید عده اش تمام می شود.



مسأله 2523 ـ زنی كه نه سالش تمام شده و یائسه نیست(2) اگر صیغه شود مثلاً یك ماهه یا یكساله شوهر كند، چنانچه شوهرش با او نزدیكی نماید و مدت آن زن تمام شود، یا شوهر مدت را به او ببخشد باید عده نگهدارد، پس اگر حیض می بیند باید به مقدار دو حیض عده نگهدارد و شوهر نكند، و اگر حیض نمی بیند باید چهل و پنج روز از شوهر كردن خودداری نماید.



مسأله 2524 ـ ابتدای عده طلاق از موقعی است كه خواندن صیغه طلاق تمام می شود، چه زن بداند طلاقش داده اند یا نداند، پس اگر بعد از تمام شدن عده بفهمد كه او را طلاق داده اند، لازم نیست دوباره عده نگهدارد.







عده زنــی كه شوهرش مرده

مسأله 2525 ـ زنی كه شوهرش مرده اگر آبستن نباشد، باید تا چهار ماه و ده شبانه روز عده نگهدارد، یعنی از شوهر كردن خودداری نماید اگر چه یائسه(3) یا صیغه باشد، یا شوهرش با او نزدیكی نكرده باشد، و اگر آبستن باشد، باید تا موقع زائیدن عده نگهدارد، ولی اگر پیش از گذشتن چهار ماه و ده روز، بچه اش به دنیا آید، باید تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند، و این عده را عده وفات می گویند.



ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ



1 ـ معنای یائسه در مسأله 2456 گفته شد.



2 ـ معنای یائسه در مسأله 2456 گفته شد.



3 ـ معنای یائسه در مسأله 2456 گفته شد.



مسأله 2526 ـ زنی كه در عده وفات می باشد حرام است لباس الوان بپوشد و سرمه بكشد، و همچنین كارهای دیگری كه زینت حساب شود بر او حرام می باشد، و احتیاط مستحب آنست كه از منزل خود بیرون نشود مگر در تشییع جنازه شوهر یا زیارت قبر او یا دیدن پدر و مادر خود یا قضاء حاجتی كه دیگری برای او انجام ندهد و احتیاط واجب آنست كه شب در غیر منزل خود بیتوته ننماید مگر آنكه ناچار باشد. بلی تغییر منزل مانعی ندارد.



مسأله 2527 ـ اگر زن یقین كند كه شوهرش مرده، و بعد از تمام شدن عده وفات شوهر كند، چنانچه معلوم شود شوهر او بعداً مرده است، باید از شوهر دوم جدا شود، و در صورتی كه آبستن باشد، به مقداری كه در عده طلاق گفته شد، برای شوهر دوم عده طلاق، و بعد برای شوهر اول عده وفات نگهدارد، و اگر آبستن نباشد، برای شوهر اول عده وفات، و بعد برای شوهر دوم عده طلاق نگهدارد.



مسأله 2528 ـ ابتدای عده وفات از موقعی است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.



مسأله 2529 ـ اگر زن بگوید عده ام تمام شده، با دو شرط از او قبول می شود:



اول ـ آنكه مورد تهمت نباشد، مثل آنكه بگوید در یك ماه سه مرتبه حیض دیده ام كه در این صورت باید از زنهای مطلع از عادت سابق او فحص و سئوال نمود علی الاحوط.



دوم ـ از طلاق یا مردن شوهرش به قدری گذشته باشد كه در آن مدت تمام شدن عده ممكن باشد.



طـلاق بائن و طـلاق رجعــی

مسأله 2530 ـ طلاق بائن آنست كه بعد از طلاق، مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید، و آن بر شش قسم است:



اول ـ طلاق زنی كه نه سالش تمام نشده باشد.



دوم ـ طلاق زنی كه یائسه باشد، یعنی اگر سیده است بیشتر از شصت سال، و اگر سیده نیست بیشتر از پنجاه سال داشته باشد.



سوم ـ طلاق زنی كه شوهرش بعد از عقد با او نزدیكی نكرده باشد.



چهارم ـ طلاق سوم زنی كه او را سه دفعه طلاق داده اند.



پنجم و ششم ـ طلاق خلع و مبارات و احكام اینها بعداً گفته خواهد شود، و غیر اینها طلاق رجعی است كه بعد از طلاق تا وقتی زن در عده است، مرد می تواند به او رجوع نماید.



مسأله 2531 ـ كسی كه زنش را طلاق رجعی داده، در مدت عده حرام است او را از خانه ای كه موقع طلاق در آن خانه بوده بیرون كند، ولی در بعضی از مواقع كه در كتابهای مفصل گفته شده، بیرون كردن او اشكال ندارد، و همچنین واجب است كه در این مدت نفقه او را بدهد و نیز حرام است زن برای كارهای غیر لازم از آن خانه بیرون رود مگر با اذن شوهر. و در بعض اخبار است كه مطلقه رجعیه خود را زینت نماید كه شاید شوهر مایل شود و رجوع نماید.







احــكام رجوع كردن

مسأله 2532 ـ در طلاق رجعی مردبه دو قسم می تواند به زن خود رجوع كند:



اول ـ حرفی بزند كه معنایش این باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است.



دوم ـ كاری كند كه از آن بفهمند رجوع كرده است.



مسأله 2533 ـ برای رجوع كردن لازم نیست مرد شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلكه اگر بدون اینكه كسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع كردم صحیح است.



مسأله 2534 ـ مردی كه زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح كند كه دیگر به او رجوع نكند، حق رجوع او از بین نمی رود.



مسأله 2535 ـ اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع كند، یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش كند، بعد از طلاق سوم آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به مردی دیگر شوهر كند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید:



اول ـ آنكه عقد شوهر دوم همیشگی باشد، و اگر مثلاً یك ماهه یا یك ساله او را صیغه كند، بعد از آنكه از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد كند.



دوم ـ شوهر دوم با او نزدیكی و دخول كند.



سوم ـ شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد.



چهارم ـ عده طلاق یا عده وفات شوهر دوم تمام شود، و چنانچه در بین عده رجوع نماید و دخول نماید و بعد طلاق دهد و باز در بین عده رجوع نماید و دخول نماید و بعد طلاق دهد و بعد از محلل باز او را عقد نماید و به همین نحو نیز طلاق دهد و رجوع و دخول نماید تا نه طلاق، بعد از طلاق نهم بر او حرام مؤبد می شود، و به محلل گرفتن حلال نمی شود، و اما اگر در بین عده رجوع ننماید یا رجوع نماید لكن دخول ننماید، بعد از طلاق نهم حرام مؤبد نمی شود و به گرفتن محلل باز بر او حلال می شود علی الاظهر.



طـلاق خــلع

مسأله 2536 ـ طلاق زنی را كه به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد كه طلاقش دهد، طلاق خلع گویند، و در بعض احادیث است كه جایز نیست طلاق خلع و گرفتن مهر یا مال دیگری از زن مگر در صورتی كه زن اظهار كراهت شدید و اشمئزاز از شوهر نماید به حدی كه بترسند كه مرتكب محرمات شود و بگوید به شوهر كه اطاعت تو در هیچ امری نخواهم كرد، چه تفسیر بنماید كلام خود را و چه به اجمال واگذارد.



مسأله 2537 ـ اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتی فاطِمَةُ خالَعْتُها (یا خَلَعْتُها) عَلی ما بَذَلَتْ و گفتن: هِیَ طالِق بهتر است.



مسأله 2538 ـ اگر زنی كسی را وكیل كند كه مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان كس را وكیل كند كه زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وكیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَكِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْه، پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَكِّلی خالَعْتُها یا(خَلَعْتُها) عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق، و اگر زنی كسی را وكیل كند كه غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد كه او را طلاق دهد وكیل باید بجای كلمه (مهرها) آن چیز را بگوید مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان.







طـلاق مــبارات

مسأله 2539 ـ اگر زن و شوهر یكدیگر را نخواهند، و زن مالی به مرد بدهد كه او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.



مسأله 2540 ـ اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق یعنی مبارات كردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وكیل كند، وكیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَكِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر بجای كلمه (علی مهرها) بِمَهْرِها بگوید اشكال ندارد.



مسأله 2541 ـ صیغه طلاق خلع و مبارات باید به عربی صحیح خوانده شود، ولی اگر زن برای آنكه مال خود را به شوهر ببخشد، مثلاً به فارسی بگوید: برای طلاق، فلان مال را به تو بخشیدم اشكال ندارد.



مسأله 2542 ـ اگر زن در بین عده طلاق خلع، یا مبارات از بخشش خود برگردد، شوهر می تواند رجوع كند، و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.



مسأله 2543 ـ مالی را كه شوهر برای طلاق مبارات می گیرد، باید بیشتر از مهر نباشد، ولی در طلاق خلع اگر بیشتر باشد اشكال ندارد.